دياري ديگر
ميان لحظه و خاک ساقه گرانبار هراسي نيست
همراه ما ابديت گلها پيوسته ايم
تابش چشمانت را به ريگ و ستاره سپار
تراوش رمزي در شيار تماشا نيست
نه در اين خاک رس نشانه ترس
و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت
در صداي پرنده فرو شو
اضطراب بال و پري سيماي ترا سايه نمي کند
در پرواز عقاب
تصوير ورطه نمي افتد
سياهي خاري ميان چشم و تماشا نمي گذرد