داستان سارا
خلاصه کتاب :
سارا دختر سوم و نورچشمی ” حاج آقا ” تاجر ، ملاک و کارخانه دار معروف شهر بود . ” حاج کاظم اقا ” فرزندان بسیار داشت و با تک تک ان ها رابطه عاطفی قوی برقرار کرده بود . اما با هر کدام از فرزندانش جور دیگری رفتار می کرد . نیاز ها و خصوصیات هر کدام از آنها را می شناخت و با توجه به انتظاراتی که از آنها داشت با آنها رفتار می کرد . سارا همه عمر طلانی خود به فرزند ” حاج کاظم آقا ” بودن بالید . سارا همواره به فرزندان و نوه ها و نتیجه های خود از کارهای ” حاج کاظم اقا ” تعریف می کرد . از جمله می گفت که رفتار او با پسرها و دخترهایش کاملا متفاوت بود . پسرهایش را با انضباط شدید بزرگ می کرد طوری که در حضورش همیشه دست …